بابت کارایی که کردم پشیمون نیستم
واقعا معتقدم لازم بوده این کارها و حتی اشتباهات رو انجام بدم تا به اینجایی که الان هستم و رسیدم برسم
حتی به غلط
نسبت به خودم از زندگیم راضیم
اینده هم باشه واسه بعدا
فعلا که میگذره
فردا هم خدا بزرگه
.
خونه ی آرزو. معین
ادماموجودات اجتماعی هستن
نه که کسی از تنهایی مرده باشه
اما اگه قرار باشه رابینسون کروزوعه باشی شانس زنده موندنت کم میشه
بگذریم
بنیان خانواده و ازدواج واسه ادامه پیدا کردن نسل بشر ضروریه اما واقعا به نظرت اونقدر بدرد بخور هستی که بخای یکی مثه خودت پرورش بدی؟ تو واسه اجتماع چه کار مفیدی انجام دادی که یه بچه از خانواده ی تو بخاد ادامه دهنده ش باشه؟
اصن شرایط پرورش فرزند رو داری؟ رفاه از نظر حداقل ها؟ یا به امید اینی که هرانکس که دندان دهد نان دهد؟
خیلی از موارد هستن که دندان دارن و نان ندارن در نهایت از گرسنگی میمیرن
یا نگم از مرگ هایی که تو مناطق حاشیه کلانشهر ها اتفاق میوفته به خاطر
هی بچه دار میشی چون شوهرت پسر میخاد. هیچی نگم
بچه دار میشی که نگن بچه ش نمیشد
اگه یکی داشته باشی که میگن همین یکی بود و دیگه نمیتونه بزاد
یکی که کمه. بچه همبازی میخاد
بچه خواهر برادر میخاد
توجیه ها فوق منطقی
بچه دار میشه که بنیان زندگیشو محکم کنه. شوهره به فکر طلاق نیوفته
بچه دار میشه که دلخوشیش باشه و بگه پای بچه م موندم وگرنه طلاق میگرفتم
بچه دار شده که اموالش بعد مرگ دست دولت نیوفته. حالا انگار طرف گنده ملّاک تهرانه. تو آه نداری با ناله سودا کنی
بچه دار میشه که عصای پیری و کوریش بشه نگم
بچه دار میشه که حاصل عمرش باشه. حاصل عمرت باید کارای به درد بخوری باشه که واسه دیگران انجام میدی
. کاری به شرایط جامعه و تشویق به زاداوری و توجیهات مسخره شون ندارم اما دقیقا به هدف میزنن. اونایی که چهار کلاس سواد دارن و میفهمن چی به چیه که زیر بار نمیرن چهار تا روستایی کم سواد و گاهی از بی امکاناتی لبیک میگن
دو سه روزه اعصاب ندارم و بداخلاق شدم. نمیدونم چمه
اینجا زود ازدواج میکنن
انتخاب های اشتباه و شتاب زده
هم خانواده هم خود فرد
تو سنی که درک نمیشن ازدواج میکنن که برن یه جای بهتر
خانواده ی مناسب تر
با فردی که از نظر سنی حداقل نزدیک تر باشه
نتیجه هم معلومه
اونایی که حمایت خانواده رو دارن جدا میشن
اونایی که ندارن میسازن و میسوزن و میسوزن
واسه بچه هاشون زندگی میکنن
حداقل این چیزیه که خودشونو باهاش دلداری میدن
وقتی به افسردگی دچار میشن تظاهرات جسمی رو بهانه میکنن مثه سردرد و چیزایی که نمیشه ثابت کرد
توی این جوامع بیماری دو چیزه، درد و تب
وقتی با چند کلمه به وضعیت روانیشون پی میبرم و ازشون میپرسم خانوم اعصابتون چطوره؟ میگه بچه ها اذیت میکنن. میگم بابای بچه ها چی؟ هیچی نمیگن
بچه رو بهانه میکنن و میگن واسه بچه هامون جدا نشدیم اما تو دلشون میدونن که نمیتونستن جدا بشن خانواده واسشون راه برگشت نذاشته
اگه برگردن و جدا بشن، مردم چی میگن تکلیف بقیه ی خواهر برادراشون چی میشه. انگ طلاق
نگاه جامعه به یه مطلقه
خرج زندگی
به فرض دوباره ازدواج کنن. کسی که میاد سراغشون از قبلیه بدتر نباشه بهتر نیست. معمولا خیلی بزرگتر و حتی شاید با فرزند از همسر قبلی
این آینده ی عمده خانوم هاییه که شغل و هنرشون فقط خانه داریه
چون شغل و به تبع اون منبع درامدی ندارن
حالا هرچی هم خوشکل باشن و آشپز باشن.
زیبایی یه سرمایه ی رو به زواله و ارزش چندانی نداره
عجب سیندرلاهایی
یکی از پیج های اینستا جمله ی جالبی نوشته بود
قبل از اینکه با پولای باباتون پز بدین ببینین باباتون هم میتونه با شما پز بده یا نه
اوایل که دانشجوی پزشکی شده بودم خب دوستا و همکارای بابام ازش میپرسیدن پسرت چی قبول شد و وقتی میدیدم بابام با افتخار میگه پسرم پزشکی قبول شده قند تو دلم آب میشد. وقتی آخرین تیر ترکششون رو رها میکردن و میپرسیدن آزاد؟ بابام میگفت نه دولتی و دوستاش عمده ی پشماشون میریخت که نگم براتون از حال بابام
این ماجرا سر قضیه داداشم هم تکرار شد و کلا خانواده رو در این مورد سرافراز کردیم
7 سال پزشکی من گذشت واسه جشن فارغ التحصیلیم علاوه بر پدرمادر و برادرم، پسرخاله م هم اومده بود. از من یه سال بزرگتره و به هم نزدیکیم
دو هفته بعدش که باهم رفته بودیم کوه، بهم گفت روز جشن فارغ التحصیلیت بابات خیلی خوشحال بود. اما فارغ التحصیلی من بابام اصن نیومد.
باباش معلمه و خیلی دوست داشت اونم پزشکی قبول بشه میتونم حسش رو حدس بزنم وقتی همکاراش ازش در مورد پسرش میپرسیدن
سال اول یه کاردانی قبول شد تو مایه های دامپروی و اینا توی یکی از شهرهای خیلی محروم
یه ترم بیشتر دوام نیاورد و برگشت
به همه گفته بودن دامپزشکی قبول شده. حتی منم تا بعد از قبولیم توی پزشکی خبر نداشتم. سال بعد دوباره کنکور داد و برق دانشگاه آزاد قبول شد ولی بازم باباش راضی نبود
خدا رو شکر که بابام رو حداقل در این مورد سرافکنده نکردم
مطلبی رو که دارم مینویسم یه نظر شخصیه
مهریه رو کی داده کی گرفته!؟
خیلیا مهریه دادن خیلیا گرفتن. خیلیا بخاطرش تحقیر شدن خیلیا ازش به عنوان اهرم فشار استفاده کردن
مهریه چیه؟
هدیه ایه که مرد واسه نشون دادن علاقه و احترامش به زن میده؟
آیا نشون دهنده ی سطح احترامیه که مرد به رن میزاره؟
ایا اجر و قرب زن رو نشون میده؟
آیا پشتوانه ی زندگی زنه؟
همش حرف مفته.
در مورد تک تکش فکر کردم
اگه هدیه س که چرا تو شرایط ضمن عقد میارن؟ چرا همونجا تقدیم نمیکنن؟
ایا احترامه؟ ایا پول احترام میاره؟
آیا پشتوانه ی زندگی زنه؟
این یکی رو خیلی در موردش حرف دارم
اگه قراره مرد بخاطر هزینه ی مهریه به زنش احترام بزاره مرده شور این زندگی رو ببرن
اگه قراره وقتی زن جدا شد از این سرمایه استفاده کنه چرا واسه یه زن مطلقه یا بیوه با فرزند نسبت به یه خانوم ازدواج نکرده مهریه ی کمتری رو در نظر میگیرن؟
ایا غیر از اینه که یه مادر با فرزند مخارج بیشتری رو دارن؟
عبارتی در حقوق اسلامی داریم به اسم "مهرالمثل" واسه اینه که ببینن فردی با فلان شغل و فلان شان چقدر مهریه واسش تعیین میشه
چقدر توهین امیز
. اونایی که در مورد مهریه شون برنامه ریزی میکنن و با سودی که بعد از گذاشتنش توی بانک میخان زندگی کنن که بماند
این خواب دیدن هم داستان جالبیه ها
امروز یه خواب عجیب دیدم که دقیقا با همین جزییات تکرار شده بود
ترسناک، بسیار اشنا و بسیار عجیب
میفهمیدم خوابم اما تلاشی واسه بیدار شدن نکردم. میخواستم ببینم اخر این مارپیچ چیه که بازم تکرار شده.
در حدی که اون سوال بنیادی واسم تکرار شد
ایا من یه انسانم که خواب دیدم پروانه ام
یا پروانه ای هستم که دارم خواب انسان بودن رو میبینم
.
#سوگند
شغل مطمئن به چه کاری میگن؟ امنیت شغلی و مالی چیه
مثلا من مطمئن باشم که شغلم رو از دست نمیدم
اگه یه ماه مشکلی واسم پیش بیاد درامدم رو خواهم داشت
تا چه زمان واسه من این شغل هست و توانایی انجامش رو دارم
من که چنین چیزی شامل حالم نمیشه
وقتی فکر میکنم چه شغلی خوبه چه شغلی بد به هیچ نتیجه ای نمیرسم
کارمندی که با حقوق دو تومن استخدام رسمی شده خیالش راحت تره یا کسی که با درامد ماهی 20 میلیون تومن یا 50 تومن خودفروشی میکنه
کسی که خودشو عرضه میکنه خوشحاله؟
من خیلی به این فکر کردم اینایی که همش تو مهمونی و پارتی ن. زود به زود دوس پسر عوض میکنن تهش چی میشن. سوپرمدل هایی که میبینین، اون دخترایی که با دن بیریان همش دارن تفریح میکنن خوشحالن؟ مجبورن؟
اونایی که خودفروشن چند سال کار میکنن؟ اخر و عاقبتشون چی میشه. ده سال دیگه کجان؟
کی به فکرشونه. کی ازشون حمایت میکنه
وقتی بیمار بشن وقتی غمگین بشن
وقتی پیر یا زشت بشن. جذابیت قبل رو نداشته باشن
چی میشه
شاید اونقدر درامد دارن که طی دو سال همه اجداد منو بخرن و بفروشن
شاید اعتیاد پیدا کنن و تو جوب اروم بمیرن
شرایط زندگی همه مثه هم نیست.
فیلم مغزهای کوچک زنگ زده رو دیدم.یکی از شخصیت های فیلم به اسم امیر حدود 30 سالشه ولی نمیدونه پدر مادرش کی هستن کنجکاوه ولی جرات نمیکنه از پدر خونده ش بپرسه چون از بعدش میترسه و نمیدونه چی قراره بشه
من یه جور دیگه نمیخوام بدونم
من ترسو ام آره
استوری زیاد میزارم، واسه اون میزارم، به عشق خودش، همونی که اینهمه ساله دوسش دارم حتی یه روز نبوده که به یادش نباشم
اگه اهنگ عاشقانه و غمگین گوش میکنم شعر میخونم شعر مینویسم فقط اون تو ذهنمه
میدونه؟ نه
منو میشناسه؟ بله
میخام حسم بدونه؟ هرگز
تو میفهمی یعنی چی که گاهی از تلفن عمومی بهش زنگ میزنم که فقط صدای الو گفتنشو بشنوم؟
خریت های عجیب تری که واسش کردم و نمیدونه
بهش فکر میکنم ضربانم بالا میره اخ نگم که وقتی از جلو محل کارش رد شدم.
افرادی که استوری هام رو میبینن چک نمیکنم
میخام به این فکر کنم که استوریامو میوت کرده
یا ندیده
ندیده که هیچی نگفته
که اگه واسه سنگ اینا رو گفته بودم و میتونست بشنوه تا حالا یه واکنشی داده بود
نه میدونم که ندیده
آره آره
ما اختیار داریم؟ اشرف مخلوقاتیم به خاطر اختیار؟
ما اختیار چیو داریم؟
ما از روزی که به دنیا اومدیم بنده بودیم در بند بودیم
دربند نیاز هامون تفکراتمون اطرافیانمون
اختیار اینو داریم که اگه نخوایم نفس نکشیم زنده نباشیم غذا نخوریم یا گرسنه مون نشه
اختیار اینو داریم یا داشتیم که خانواده مون رو انتخاب کنیم؟
یکی از چیزای اولیه، قدرت انتخاب اینو داشتیم که به دنیا نیایم؟
حتی چیزهایی که خیلی ساده هستن و به چشم نمیان
مثلا اسم. من شک ندارم که اسم توی سرنوشت آدم مهمه.
من اگه محمد سبحان باشم با دانیال یا عثمان واسم یکیه؟
خیلی همه چیزو ساده گرفتیم و رد شدیم
آسون گرفتیم که سهل انگار شدیم
ساده انگاری همه ی مسائل باعث شده سطحی باشیم عمیق فکر کردن باعث میشه جزئیات رو ببینیم و سخت بگیریم
وگرنه اگه قرار بود مصرفی باشیم دو روز زندگی کنیم اکسیژن حروم کنیم بعد هم پشتمون رو بتیم و پاشیم بریم که چه فرقی داریم
.
همینقدر خود خواه و مزخرف و اعصاب خورد کن مثه یه پیرمرد غرغرو
یه سال پیش کتاب گریت گتسبی رو خریدم ولی فرصت نشده بود بخونمش. ترجمه ی بسیار ضعیفی بود اما با سیر داستان خیلی حال کردم و فیلمشو دانلود کردم و کرک و پرم ریخت
آقای گتسبی جوان با ثروتی که معلوم نیس از کجا رسیده دائما تو خونه ی قصرمانندش مهمونیه. مهمونی های بزرگ و پر زرق و برق. همه ی اون مهمونیا رو میگیره به این امید که یه روز اونم بیاد
پیشنهاد میکنم اگه فیلم رو ندیدین این مطلب رو نخونین چون داستان رو میخام لو بدم و تحلیل کنم
اشتباهات زیادی میکنه اولیش اینکه بیخیال یه زن متاهل نمیشه. بیخیال نشدی رابطه ت مخفیانه باشه نه که علنی ابرازش کنی
مخصوصا که پرونده ی مالی درستی نداری
یه چیز دیگه کثیف بودن ماجرای دختره س
اگه میخای از رابطه بری، برو اما روی پل نباش . یکی رو تموم کن و بعد دومی رو شروع کن.
به نظر من دختره یه فرصت طلب واقعی بود. کی بیشتر پول داره میره با اون، کی محبوب تره.
گتسبی در ابتدا فقیر بود و بنا به تلاش وگذر ایام و هوش منفیش پیشرفت کرد و ثروتمند شد. پریدن با پولدارا جالب نیست. از بعضی جهات خیلی خود خواهن
از خود راضی بودن آدمای پولدار همیشه واسم نفرت انگیز بوده و هست. حتی اونایی که خودشون رو افتاده نشون میدن یه مدت که باهاشون وقت بگذرونی متوجه حالاتشون میشی. ناخوداگاهه و نمیشه مخفیش کرد.
یه فقیر که پولدار میشه تا مدت ها بوی بی پولی میده بخاطر همینه که چیزایی از پولدار بودن بهتره مثلا بچه پولدار بودن.
به فرض که تو با تلاش خودت پولدار بشی ذهنت همیشه نگران و برده ی محاسبات بی انتهای مالی میمونه
اصلا اگه به فرض از نظر ذهنی هم ارامش داشته باشی بازم یه چیزی رو نسبت به بچه پولدارا عقبی. سالهای از دست رفته ی زندگیت
هروقت کامنتای خواننده ها رو به صورت پست جداگانه جواب دادم و تحلیل کردم یکی اومد شاکی شد معمولا صاحب کامنت مذکور
یکی کامنت گذاشته بود قبلا بخاطر تعهد درونی با کسی نبودی، الان قرار میزاری شاید بعدا باهاشون بخوابی. چقدر تغییر کردی.
بریم که جوابشو تو ادامه ی مطلب با شرح و بسط توضیح بدم
.
بیماری داشتم میانسال با بوی تند سیگار که به تجربه میتونم بگم بهمن کوچیک بود
یه آقای 54 ساله که البته ظاهرش خیلی هم بیشتر میزد. از تو گوشیش یه لیست بهم نشون داد گفت میشه این آزمایشا رو واسم بنویسین؟
گفتم باشه به لیست نگاه کردم گفتم پدرجان اینا رو واسه خودتون میخاین؟ گفت آره چطور مگه؟
گفتم اینا آزمایش هاییه که قبل از کاشت مو میگیرن.
نگاهی به سر تقریبا بی مو ش انداختم و سکوت معنی داری اختیار کردم
لبخند گشادی زد در حدی کل محتویات دهنشو تونستم ارزیابی کنم و گفت 4 تا بچه دارم میخام مو بکارم و زن دوم بگیرم
چندتا پلک صدا دار زدم بعد گفتم باباجان در اسلام به جز تعدد زوجات به زدن مسواک هم توصیه فراوان شده. سر جمع تو دهنتون 4 تا دندون نیست که تازه همونام خرابن، زن دوم میخای بگیری
یادم نیس چی گفت اما دیگه تقریبا ازمایشا رو کامل نوشته بودم و دفترچه رو دادم بهش
از شدت تعجب بود شایدم عصبانیت که توضیحاتشو نمی شنیدم
به هرم مازلو فکر میکردم و نیازهای آدمیزاد دوپا . شایدم عروسک پشت پرده ای وجود داشت و من ازش بیخبر بودم
.
اگه نوشته هام گنگ و مبهم هستن به بزرگواری خودتون ببخشین این خاطره مربوط به اسفند سال گذشته س اما تو ذهن من کاملا واضحه قطعا نتونستم خوب تصویر سازی کنم اما حداقل این جمله ها و کنایه ها ماجرا رو واسه حافظه زنگ زده م حفظ میکنن
ادما کم کم تغییر کردن. یعنی از اون چیز بی فرهنگ بیخودی که اوایلش بودن و شکار میکردن و خام میخوردن به مرور زمان متجدد شدن. پیشرفت کردن از مرحله ی کوچ نشینی به یکجا نشینی و در نهایت شهرنشینی رسیدن
نیاز نبود که برای حفظ خودشون و خانواده شون از حیوانات وحشی بترسن
اما خطر مهاجمین و غارتگری کماکان وجود داشت. باعث شد نیاز به دفاع حس بشه
سلاح ها به وجود اومدن و پیشرفت کردن
وقتی حیوون یا مهاجمی نبود که لازم باشه از خودشون در برابرش دفاع کنن این نیاز به خشونت در بشر وجود داشت ورزش های رزمی ابداع شدن. کشتی و بوکس و.
از به جون هم افتادن لذت میبرن. افرادی که محتاط تر هستن هم تماشا میکنن
با بهانه ی حفظ آمادگی برای دفاع که همش حرف ه
ادما به خشونت نیاز دارن
دو غریضه ی اصلی انسان شهوت و خشونته
همه تحرکات ما بخاطر این دو چیزه
مگه ورزش های رزمی غیر از اینه؟
این میل به برتری طلبی چیه که ملت خودشونو نابود کردن بخاطرش
پرنده ها واسه جلب توجه جفت زیباییشون رو به رخ میکشن یا حرکات خاص و نمایشی انجام میدن گاهی آشیانه های قابل اطمینان میسازن
گوزن ها بر سر جفت با هم میجنگن
شیرهای نر واسه حفظ قلمرو همدیگه رو میکشن
مگه آدما این کارا رو نمیکنن؟
لباس زیباتر، گوشی بزرگتر و کیفیت دوربین بهتر برای چه چیزی؟ هدفی که پشتش پنهانه
خونه های بهتر و بزرگتر و زیباتر میسازیم واسه کدوم غریضه؟
بدنسازی میره. با استرویید اوردوز میکنه که غول بیابونی بشه و جذاب به نظر برسه تا چی؟ جراحی زیبایی میکنی. عوارضش رو به جون میخری و خودتو توی عذاب میندازی که چی؟
برتر نسبت به همجنس باشه و جذاب واسه جنس مخالف
شاید در نگاه اول خیلی سخت باشه که بخای قبول کنی اما اصل ماجرا همونه اسمش عوض میشه
ما همه حیوانیم
پدرجان باید بری پیش متخصص چشم که چشمتو با دستگاه ببینه
برای بار چهارم بود که اینو با صدای بلند داشتم داد میزدم. تنها اومده بود فقط یه چشمش دید داشت که همونم قبلا عمل شده بود. پیرمردی دیابتی بود با شنوایی ضعیف
صدای غر و لند یه مریض رو از بیرون شنیدم که داشت میگفت دکتر اعصاب نداره
بالاخره به هر ترتیبی بود حالیش کردم کجا بره. بیمار بعدی که اومد داخل داشت میخندید و گفت یاد ارباب رجوع های خودم افتادم اونام اینجوری هستن و باید ده بار بگم تا بفهمن. پرسیدم شغل شریفتون؟ گفت کارمند کمیته امداد هستم.قد بلندی داشت کت و شلوار روشن تنش بود با موهای جو گندمی و ته ریش کوتاه بور، ظاهرش 40 ساله میزد
دوتا دفترچه دستش بود سونو گرافی شکم و لگن میخواست واسه خودش و
گفت متخصص ن به خانومم گفته یه ازمایشی اوایل و یه سونو وسط دوره باید انجام بده
متوجه منظورش شدم ازمایش پروفایل هورمونای نه و سونو تخمک گذاری. مشخصا قصد فرزند آوری داره
خانومش فقط 17 سالش بود و طبق دفترچه خودش 47 ساله
حالم به هم خورد
سی سال اختلاف سنی
نوشتم و توضیحات رو دادم و با خداحافظی بدرقه ش کردم
احتمالات رو توی ذهن معیوبم بررسی کردم
دفترچه خانومه تحت پوشش همسر بود. نام همسر هم درست بود. تو سیستم کد ملی خانومه رو زدم. ثبت خانواده با خانواده پدرش بود
این اختلاف سنی میتونه نشون دهنده ی چند چیز باشه
-خانومه احتمالا همسر دومه و نقش ماشین جوجه کشی رو داره واسه اون آقا که تا این سن فرزندی نداره
-از سر ناچاری و احتمالا نیاز مالی یا نقص عضو از جمعیت تحت پوشش کمیته امداده و توسط آقاهه تطمیع یا شکار شده
-خانومه ازدواج قبلی ناموفقی داشته و جدا شده که بدون تغییر در سیستم خانواده تونسته ازدواج کنه و تحت پوشش همسر قرار بگیره یه چی تو مایه های صیغه
ممکنه اصلا اینا به من ربط نداشته باشه ولی یه بار روانی واسه جامعه ای هست که منم عضوی از اونم. میتونم بگم به من چه اما ذاتم نمیذاره و در حین حال موندم به مددکاری بگم یا با دخالت بیجام اوضاع خرابتر میشه
یه پیج روانشناسی و جامعه شناسی توی اینستاگرام رو دنبال میکنم که به مسائل کمتر گفته شده بها میده و بازشون میکنه.
موضوعی که خیلی جامع و کامل بررسیش کرده بود نحوه و محل آشنایی شما با دوست غیر همجنستون ه
از اشنایی با فامیل و همکلاسی و توی مترو تا.
یازدهمین موردش که مبسوط در موردش نوشته بود اشنایی توی مهمونی از طریق دوست ه
مثلا فاطی و محمد با هم دوستن. و اینا میان دوستاشون رو خیلی شیک به هم معرفی میکنن و خیلی هم راحت پذیرفته میشه. تو این روابط قبلا امار هم رو گرفتن و میدونن این پسره یا دختره چه شرایط اجتماعی و اقتصادی داره. باباش چیکاره س قبلا با کیا بوده. ماشین چی داره و و و
طی چند دقیقه مکالمه و ژست باکلاس گرفتن فرد از سینگل بودن خارج میشه
حتی ممکنه به رابطه ی وان نایت استند(معادل فارسیش خیلی دلچسب نیست و البته واسه وبلاگم خطرناکه) هم ختم بشه از طرف کسانی که خیلی سخت گیرن. شرایط ایجاب میکنه. واضح تر بگم جو میگیرتشون. حتی واسه تنها نموندن چندساعته توی مهمونی، تن به رابطه میدن
در ادامه ی پست از مشکلات این روش هم گفته بود که بگذریم
یکی از دوستام این پست رو واسم تو دایرکت فرستاد. زیرش نوشت باید وظیفه ت رو انجام بدی
.
چند دقیقه به عمق این حرف و مطلب فکر کردم
چه موضوعی باعث شده فکر کنه علت حضور من در فلان دورهمی، رابطه یه شبه بوده یا مثلا چون روابط اجتماعی قوی ندارم و سر و زبون دار نیستم حتما باید کسی معرفیم کنه یا حتی چون از نظر ظاهری جذابیت ندارم بخاطر موقعیت اجتماعی بتونم کسی رو جذب کنم
مساله دوم. وظیفه ی من در مورد چه کسی؟ در مورد اینکه یه دختری یه شب تو مهمونی تنها نمونه؟
ادم نباید خودشو در معرض تهمت دیگران قرار بده اما نمیشه واسه مردم هم زندگی کرد
یه بزرگی میگه هر کس با بدان بنشیند اگر طبیعت ایشان هم در وی اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد
زندگی سرتاسر درس و تجربه س
خانمی حدودا 40 ساله با دو کودک خردسال اومد تو مطب. گفت علی اقا سرما خوردن گفتم خیلی خوب کاری کردن. حالا بشینن روی پای مامانشون تا من گلوشونو ببینم
خندید گفت نوه ی منه
تعجب کردم گفتم بهتون نمیاد
گفت شوهرم تو جوونیم تصادف کرد و فوت شد
منم دیگه پای بچه هام موندم و آخرتم رو ترجیح دادم.
پوکر فیس شدم و مکالمه رو ادامه ندادم
.
ازدواج مجدد چه اشکالی داشت که فکر میکنی دنیاخواهی حساب میشه. امیدوارم به تنهایی تونسته باشه زندگی قابل تحملی برای بچه هاش فراهم کنه اما شاید ازدواج مجدد و برخورد پدرخوانده بار جدیدی به مجموعه مشکلاتشون اضافه کنه جدای از این که خودم به چشمم دیدم موقع ازدواج در مورد یکی داشتن تحقیق میکردن و مسئله ازدواج مجدد مادر دختره بعد از فوت پدرش رو به عنوان یه امتیاز منفی در ارزش گذاری دختر حساب میکردن. مشکلات اجتماعی چقدر پیچیده هستن
.
* اگه راننده ی نیسان میشدم اینو پشت ماشینم مینوشتم
مراجعه کننده ای داشتم که روی ساعدش خالکوبی قدیمی داشت با مضمون "قسم خوردم که بعد از تو نخندم"
بهش اشاره کردم و ازش پرسیدم این چیه؟ خندید بعد گفت هیچی!
اگه همه چیزت نبود تتو نمیزدی
وقتی ساکتم ازم میپرسن به چی داری فکر میکنی؟ منم میگم هیچی
درباره این سایت