اومدم خونه دیدم بابام جلوی تلوزیون دست به سینه نشسته، اخم ها تو هم . سلام کردم به زور جواب داد . من که نفهمیدم چشه . لباس عوض کردم رفتم آشپزخونه و تازه شستم خبردار شد که قضیه چیه
مامانم بعد از سه سال که دست به موهاش نزده بود به بهانه اینکه هوا گرم شده و اذیت میشم ، رفته موهاشو کوتاه کرده اونم خیلی کوتاه نزدیک به مدل پسرونه. منم کلی اعتراض کردم که موهات حیف بودن چرا همچین کردی
بابای پنجاه و چند ساله ی من بخاطر اینکه مامانم موهاشو کوتاه کرده بود دلخور شده بودحالا فکر کن وقتی تو استوری این شکلی گذاشتی چقدر ازم فحش خوردی
پ . ن : خیلی خری
درباره این سایت