یکی از پیج های اینستا جمله ی جالبی نوشته بود
قبل از اینکه با پولای باباتون پز بدین ببینین باباتون هم میتونه با شما پز بده یا نه
اوایل که دانشجوی پزشکی شده بودم خب دوستا و همکارای بابام ازش میپرسیدن پسرت چی قبول شد و وقتی میدیدم بابام با افتخار میگه پسرم پزشکی قبول شده قند تو دلم آب میشد. وقتی آخرین تیر ترکششون رو رها میکردن و میپرسیدن آزاد؟ بابام میگفت نه دولتی و دوستاش عمده ی پشماشون میریخت که نگم براتون از حال بابام
این ماجرا سر قضیه داداشم هم تکرار شد و کلا خانواده رو در این مورد سرافراز کردیم
7 سال پزشکی من گذشت واسه جشن فارغ التحصیلیم علاوه بر پدرمادر و برادرم، پسرخاله م هم اومده بود. از من یه سال بزرگتره و به هم نزدیکیم
دو هفته بعدش که باهم رفته بودیم کوه، بهم گفت روز جشن فارغ التحصیلیت بابات خیلی خوشحال بود. اما فارغ التحصیلی من بابام اصن نیومد.
باباش معلمه و خیلی دوست داشت اونم پزشکی قبول بشه میتونم حسش رو حدس بزنم وقتی همکاراش ازش در مورد پسرش میپرسیدن
سال اول یه کاردانی قبول شد تو مایه های دامپروی و اینا توی یکی از شهرهای خیلی محروم
یه ترم بیشتر دوام نیاورد و برگشت
به همه گفته بودن دامپزشکی قبول شده. حتی منم تا بعد از قبولیم توی پزشکی خبر نداشتم. سال بعد دوباره کنکور داد و برق دانشگاه آزاد قبول شد ولی بازم باباش راضی نبود
خدا رو شکر که بابام رو حداقل در این مورد سرافکنده نکردم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Michael Arvinertebat مجری:سیستم های ارتباطی,مخابراتی,حفاظتی خرید زعفران و زرشک مرغوب جنگ افزارها گالری مبلمان افشاری سیموپی قلعه پول daily